سلمان کونانی؛ محمدعلی مهدوی ثابت؛ محمدعلی اردبیلی؛ محمد آشوری
چکیده
از دهۀ1970میلادی تا آغاز هزارۀ سوم مخالفان جرمشناسی اصلاحمدار به طرق مختلفی سعی نمودهاند با طرح ادعای ناکارآمدی رهیافتهای این الگوی جرمشناسانۀ انسانمدار بستری برای بازرخداد و بسط اندیشۀ سزاگرایی ...
بیشتر
از دهۀ1970میلادی تا آغاز هزارۀ سوم مخالفان جرمشناسی اصلاحمدار به طرق مختلفی سعی نمودهاند با طرح ادعای ناکارآمدی رهیافتهای این الگوی جرمشناسانۀ انسانمدار بستری برای بازرخداد و بسط اندیشۀ سزاگرایی و عدالت استحقاقی مهیا سازند. بازگشت به سزاگرایی و تأکید بر شکست اصلاح و درمان قرائت اصلی در رویکرد اصولگرایان کیفریِ معاصر است که عملاً برای عبور از جرمشناسی و جایگزینسازی آن تلاش میکنند. اکنون پرسش اصلی فراروی نوشتار حاضر این است که محتوا و مستندِ اصلی نظریهی شکست اصلاح و درمان و حدود اعتبار آن چگونه است؟ فرضیهی فرارو نیز این است که این نظریه برای توجیه نگاه شکستباورانۀ خود نسبت به جرمشناسی اصلاحمدار دارای یک نظم فکری متشنج و برخوردار از ادلۀای سطحی و سیاستزده است و رویکرد آن بیش از رئالیسمِجنایی، در ظرف تخیلِ غیرمنطقی و مغالطههای سفسطیمنشانهی کلاسیک سیر میکند. یافتههای این تحقیق که به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده نشان میدهد که آرمان و ابزارهای عملیاتی جرمشناسی اصلاحباور به لحاظ منطقی و عملی فرصتهای مناسبی جهت تعدیل و مدیریت آسیبها و مشکلات نظام عدالت کیفری خصوصاً در بعد مهار معضلات ناشی از فراوانی و رهاشدگی جمعیت کیفری در دسترس جامعه قرار داده و اغلب انتقادات به عمل آمده نسبت به آن نیز مستحقِ طرد و تخطئهاند.