غلامعلی قاسمی؛ روح الله اکرمی
چکیده
پارهای از معاهدات بینالمللی در راستای همسانسازی رویهی کشورها در اتخاذ سیاست کیفری مطلوب در مبارزه با تهدیداتی منعقد شدهاند که نظم عمومیِ فراتر از کشوری معین را نشانه گرفتهاند. اجرای ملی چنین ...
بیشتر
پارهای از معاهدات بینالمللی در راستای همسانسازی رویهی کشورها در اتخاذ سیاست کیفری مطلوب در مبارزه با تهدیداتی منعقد شدهاند که نظم عمومیِ فراتر از کشوری معین را نشانه گرفتهاند. اجرای ملی چنین معاهدات دارای صبغهی جزایی به جهت حاکمیت اصل قانونی بودن جرم و مجازات با چالشهایی روبروست.در نوشتار حاضر با روش تحلیلی توصیفی مشخص میشود معاهدات مزبور در اغلب نظامها از منابع قانونگذاری میباشند، هر چند در کشورهای مسلمان دارای نظام حقوقی مبتنی بر شرع موازین اسلامی اجازهی پذیرش آنها را نمیدهد. در خصوص استنادپذیریِ آنها از سوی دادگاههای ملی در صورت خود اجرا بودن معاهدهای که از مسیر تصویب پارلمان گذشته خدشهای وارد نمیباشد، هر چند غالباً اجرای احکام معاهدات به ویژه در بعد جرمانگاری مستلزم وضع قانون مکمل است. تفسیر این مقررات در صلاحیت دادرس ملی بوده که در صورت بروز تعارض حسب رویکرد نظام حقوقی راهکارهای مختلفی ارائه شده است که متأثر از جایگاه معاهدات در سلسله مراتب مقررات داخلی و رویکردی که در خصوص نظریه یگانگی یا دوگانگی وجود دارد میباشد. قواعد و اصول حقوق کیفری اجازهی بازگشتپذیری مقررات مطرح در معاهدات به گذشته را نیز نمیدهند، هر چند در برخی از کشورها از این قاعده تخطی شده است.