رحیم نوبهار؛ زینب لکی
چکیده
تأمل در چگونگی تنظیم و صورتبندی قانون کیفری و زیر ذرهبین قراردادن مقنن در فرایند جرمانگاری، کیفرگذاری و عنوانگذاری(وصفگذاری) عمل مجرمانه، نقش مهمی در ارتقای کیفیت قانون دارد. قوانین ...
بیشتر
تأمل در چگونگی تنظیم و صورتبندی قانون کیفری و زیر ذرهبین قراردادن مقنن در فرایند جرمانگاری، کیفرگذاری و عنوانگذاری(وصفگذاری) عمل مجرمانه، نقش مهمی در ارتقای کیفیت قانون دارد. قوانین کیفری افزون بر بُعد ماهوی، از بعد شکلی و کاربست تکنیکهایی مانند ارجاع و استعاره هم شایسته توجهاند. با وجود اهمیت شیوههای جرمانگاری و کیفرگذاری و تأثیر گسترده این شیوهها بر مرحله اجرای قانون، بسترهای کاربست استعاره یا استفاده از نظام تعیین غیرمستقیم کیفر، چالشهای پیشرو و ارزیابی ضرورت یا عدم ضرورت استفاده ازاین تکنیکها، کمتر بررسی شده است. پرسش پژوهش حاضر این است که: شکلدهی قوانین کیفری با کاربست استعاره(فرض) و ارجاع کیفر، چگونه بر کیفیت و پیشبینیپذیری آثار قانون اثر میگذارد؟ با توسل به کدام ضابطهها میتوان از چالشهای نظری و عملی این تکنیکها کاست؟ مقاله با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی، ضمن بررسی زمینههای ورود این شیوهها به پهنه قانونگذاری کیفری، و با بررسی 30 فقره دادنامه کیفری مرتبط، به چالشهای کاربست استعارهتقنینی و ارجاع، در بستر قضایی ایران، میپردازد. درنهایت، مقاله کاربست استعاره تقنینی و ارجاع کیفر را روشی همواره مطلوب و کارآ ارزیابی نمیکند و با طرح ایده «یکسانسازی جرایم در پرتو وصفگذاری مشترک یا کیفرگذاری در متن مشترک» تفسیری سنجیدهتر از قوانین متضمن استعاره یا ارجاع کیفر ارائه مینماید. همچنین پایبندی به ضابطههایی نظیر رعایت ضوابط الحاق، توجه به کارکردهای وصف کیفری(وصفگذاری منصفانه) و تناسب مجازات، در کاربست ضرورتمحور و کمینه ازاین شیوهها مؤثر است.