کامران محمودیان اصفهانی؛ محمد علی اردبیلی؛ محمد آشوری؛ نسرین مهرا
چکیده
پیش فرض مقاله حاضر این است که، نظریه اخلاق فضیلت بهعنوان یک نظریه اخلاق هنجاری و نظریهایی که بیشترین قرابت را با اخلاق دینی دارد، میتواند معیاری برای جرمانگاری باشد. احیای نظریه اخلاق فضیلتمحور ...
بیشتر
پیش فرض مقاله حاضر این است که، نظریه اخلاق فضیلت بهعنوان یک نظریه اخلاق هنجاری و نظریهایی که بیشترین قرابت را با اخلاق دینی دارد، میتواند معیاری برای جرمانگاری باشد. احیای نظریه اخلاق فضیلتمحور در نیمه دوم قرن بیستم تحول جدیدی را در عرصه فلسفه اخلاق جدید رقم زد. این نظریه میتواند بهعنوان نظریه عقلانی معیاری معتبر و کارآمد را برای یک جرمانگاری موجه به ارمغان آورد. از این رو، نوشتار حاضر دقیقا به این بحث میپردازد که جرمانگاری بعضی از رذایل اخلاقی موجب میشود تا حق خود مختاری شهروندان نقض گردد، از این دید، جرم انگاری این رفتارها موجه نخواهد بود. زیرا نقض حق خودمختاری، یک دلیل غیراخلاقی، برعلیه جرم انگاری است. از دیگر سو، از دیدگاه نظریه فضیلت نتیجهگرا و غیرنتیجهگرا، صرف وجود یک رذیلت اخلاقی شرط کافی برای جرم انگاری نیست. به همین دلیل، اگر یک رفتار در ذیل فهرستی از رذایل قرار بگیرد، آنگاه دلیل خوبی برای جرم آنگاری آن رفتار نخواهیم داشت. بنابراین، چالش اصلی این است که نخست: رفتار مبتنی بر رذیلت چیست و دوم آنکه رذیلتی که کاندید جرم انگاری است متضمن نقض حق خودمختاری شهروندان هست یا خیر.