سیدقاسم زمانی؛ مهشید آجلی لاهیجی
چکیده
حق بر تعیین سرنوشت یکی از حقوق اساسی بشری است که در قالب هر یک از نسلهای سهگانهی حقوق بشر مورد شناسایی و تأیید جامعهی جهانی واقع شده است و این امر نشان از اهمیت و اعتبار والای این حق در گفتمان حقوق ...
بیشتر
حق بر تعیین سرنوشت یکی از حقوق اساسی بشری است که در قالب هر یک از نسلهای سهگانهی حقوق بشر مورد شناسایی و تأیید جامعهی جهانی واقع شده است و این امر نشان از اهمیت و اعتبار والای این حق در گفتمان حقوق بشری دارد. قائل شدن چنین جایگاهی برای یک حق بشری خبر از مشروعیت بالای آن در صحنهی حقوق بینالملل نیز میدهد. از آنجایی که شناخت پشتوانهی فکری و فلسفی حق مزبور بطور قطع بر استحکام جایگاه هنجاری آن افزوده و اعتبار موثقتری به آن اعطا خواهد کرد، این مقاله سعی داشته است به تبیین مبانی فلسفی و اندیشههای حامی حق بر تعیین سرنوشت پرداخته و در چارچوب فلسفهی حقوق بینالملل، به تشریح مبانی مشروعیت این حق بپردازد. در پاسخ به سوال راجع به مبانی مشروعیت حق بر تعیین سرنوشت، این نتیجه به دست میآید که تحلیل و نقد حق مزبور در چارچوب فلسفهی حقوق بینالملل و در شکل تئوریپردازی در سیاق مفاهیمی چون حقوق جمعی، عقلگرایی، عدالت، جهانی شدن و جهان سومگرایی که حق بر تعیین سرنوشت بر مبنای آنها استوار گشته یا بر وجود و حقانیت آنها تکیه زده است، مشروعیت این حق را به بهترین نحو توجیه میکند.